۱۳۸۶ اسفند ۲۸, سه‌شنبه

می دانی ؟ بهــار به عــروس می ماند . این درخت های میوه که تاج گل به سر می زنند و این رقص و آواز و مستی های مــدام ، از دلبــری های بهــار است و من را سرخوش و سر به هــوا و گیج می کند .
می دانی ؟ بهــار مرا می رقصاند ، مرا لطیف می کند . بهــار ، ملایم است و خوشایند برایم .
می دانی ؟ بهــار فصل من است .
و حال ، به تازگی ها فکــر می کنم و اینکه من چقــدر جوان هستم .


پ.ن : به سفر(هایی) می روم .