من امروز همان پرنده ای بودم که روی سیم برق هایی که درست از وسط کوچه مان می گذشت نشسته بود و خیس از باران ساعت پنج و چهل و دو دقیقه ی صبح هفت مرداد بود .
در همان لحظه که صدای دویدن کسی روی آسفالت خیس می آمد و استارت ماشینی زده می شد .
من خودش بودم . یا آن پرنده شاید خود من بود . مطمئن نیستم .
باور می کنی ؟ : )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر