۱۳۸۶ مرداد ۳۰, سه‌شنبه

صبح های بی پنجره و شب های بی ساعت

این روزهایم شبیه دستان بی انگشتی است که مشت نمی شود و کف دست انگشتر عقیق گرد و درشت و قشنگ من که جایی ندارد برای جلوه گری . این دست مال من باشد . احتمالاً . این روزها مال من اند . حتماً .


چند روز دیگر به سفر می روم .

هیچ نظری موجود نیست: