۱۳۸۶ اردیبهشت ۲۵, سه‌شنبه

چقدر دلم تنگ شده است ,,, برای نیکو

سر کلاس ردیف دوم نشسته بودم با آن جمعیت عظیم و همه بزرگتر از من . همه با تجربه تر از من لابد . همه درس خوانده تر از من حتما . استاد پرسید : اینجا destroying یعنی چه ؟

با اعتماد به نفس گفتم : مخرب !

گفت : این جنایت است ها . ممکن نیست فعل باشد ؟

ممکن بود فعل باشد . اما مخرب , مخرب بود برای من .

آخرش هم مخرب بود و فعل نبود .
من بی فکر جواب نداده بودم . مخرب بود .

هیچ نظری موجود نیست: