۱۳۸۷ مرداد ۱۶, چهارشنبه

کج دار و مریز :)

بیا ، بیا مرا رنگ بزن
بیا مرا سبز کن
پلک ها و دست ها و تمام انگشتانم را رنگ سبز بزن.
می خواهم همرنگ روزهای بی ترسی شوم که منتظر آمدنشان هستم ...
می خواهم رنگ روح باشم ، هنگامی که جان می گیرد .
هنگامی که می داند حالا حالا ها کار دارد و می خواهد بماند و
نفس بکشد .
رویمان را آن طرف می کنیم که اخم این روزها خاکستری مان نکند .

سبزم می کنی ؟


پ.ن: کار تازه ام را دوست دارم که از لحن "سلام" ِ آدم ها حدسشان می زنم و حالا البته به وسط هایش رسیده ام .